دختران ایرانی نازترین عکسهای ایرانی

عکسهای خفن ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

نازترین عکسهای خارجی

عکس های خارجی

کلیپ عکسهای خفن ایرانی های ایرانی

کلیپهای ایرانی


saharetanha5960

باران سحری

saharetanha5960

http://saharetanha5960.loxblog.com

ashke khoni

چوبي بمان

ashke khoni

در روزهایی که دلم شکسته بود یاد حرف های پدر ژپتو به پینیکیو افتادم که میگفت: "پینوکیو! چوبی بمان،آدم ها سنگی اند دنیایشان قشنگ نیست..." اما این روزها آرامم... آن قدر که از پریدن پرنده ای غافل نشده و در هیچ خیابانی، گم نمی شوم. این روزها آسان تر از یاد می روم، آسان تر فراموشم می کنند...!می دانم،اما شکایتی ندارم...! آرامم گله ای نیست... انتظاری نیست، اشکی نیست... بهانه ای نیست، این روزها تنها آرامم... یک وحشی آرام!

ashke khoni

چوبي بمان

در روزهایی که دلم شکسته بود یاد حرف های پدر ژپتو به پینوکیو افتادم که میگفت: "پینوکیو! چوبی بمان،آدم ها سنگی اند دنیایشان قشنگ نیست..."

اما این روزها آرامم... آن قدر که از پریدن پرنده ای غافل نشده و در هیچ خیابانی، گم نمی شوم. این روزها آسان تر از یاد می روم، آسان تر فراموشم می کنند...!می دانم،اما شکایتی ندارم...!

آرامم گله ای نیست... انتظاری نیست، اشکی نیست... بهانه ای نیست، این روزها تنها آرامم... یک وحشی آرام!

آن قدر آرام که به جنون چندین ساله ام، شک کرده ام! می ترسم نکند مرده باشم و خودم هم ندانم...؟

می نویسم:" دوستت دارم" و قایمش می کنم... تو به درد زندگی نمی خوری...

تو را باید نوشت و گذاشت وسط همان شعرها و قصه هایی که از آن جا آمده ای...

دلم یک غریبه می خواهد که بیاید بنشیند فقط سکوت کند و من هی حرف بزنم و بزنم و بزنم...

تا کمی کم شود این همه بار! بعد بلند شود و برود... انگار نه انگار!

نبود؛پیدا شد... آشنا شد؛ دوست شد... مهر شد؛ گرم شد... عشق شد؛ یار شد... تار شد؛ بد شد... رد شد؛ سرد شد...

غم شد؛ بغض شد... اشک شد؛ آه شد... دور شد؛ گم شد...

قرارمان، یک مانور کوچک بود! قرار بود تیرهای نگاهت، مشقی باشد، اما ببین یک جای سالم بر قلبم نمانده است.

حرف هایم پر از خیال است، خیال هایم پر از حرف های سکوت و سکوتم؛ پر از خیال حرف هایی است که به دنبال هم درون حنجره ام اعداد شده اند.

ته خیال هایم پر از ترس است و ترسم؛ پر از تو!

تو که در انتهای دو خط موازی خیال هایم، به دنبال بی نهایت می گردی ته خیال هایم همیشه تو هستی و می ترسم...

نمی خواهم برگردی. این را به همه گفته ام، حتی به تو!... به خودم!

اما نمی دانم چرا هنوز برای آمدنت فال می گیرم؟

من چشم هایم را بستم و تو قایم شدی... من هنوز روزها را می شمارم...!

تو پیدا نمی شوی یا من بازی را بلد نیستم؟! یا تو جر زدی؟

با گفتن یک "|جایت خالیست"، نه جای من پر می شود و نه از عمق شادی هایت کمتر.

فقط دل خوش می شوم که هموز بود ونبودم برایت مهم است.

مرا به ذهنت بسپار؛نه به دلت.
 
+نوشته شده در یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:,;ساعت23:7;توسط باران سحری; | |

صفحه قبل 1 صفحه بعد